دست نوشته ها

من و شما....

دست نوشته ها

من و شما....

دنیا و تنهایی

سلام عزیزم !

دلم بدجوری هواتو کرده.نمیدونم چرا فکرم خراب شده.

به قول بچه ها هیچ کی منو دوست نداره!

دلم میخواد هیچ جا نباشم .هیچ کس طرفم نیاد .سلامی نشنوم.وقتی بیرون میرم کسی رو نبینم .هیچ کس رو..

ادعای مالکیت چیزی یا کسی رو نداشته باشم .خودم باشم و خودم ؛ خودم باشم و تو باشی و یک گوشه ی دنج ازین دنیا .تنها آسایش میخوام و بس.ازین همه هیاهو خسته شده ام .دلم هوای کوهستان کرده ؛ کلبه ای .اجاقی .هیزمی .سازی و تو .بهشت است!

حالا هی بیا به این مردم بگو دنیا سر کاریه .کیه که باور کنه؟ بقول دوستی :

((چقدر جدی گرفته اند  

شوخی های آفرینش را...!))

دنیا یه مضحکه ئ بزرگه .یه شوخی بی مزه ئ باور نکردنی.انگاری همه به چیزی تهدید می شدن که هرگز باور نمی کردن اتفاق بیفته. همه اونو یه تهدید بزرگ ولی غیر قابل امکان می دونستن که دست آخر وقتی یه بعد از ظهر گرم و کسل کننده خداخوابیده بود.یه میمون بیشعور با گل(۱) اسباب بازی خدا آدم رو میسازه و اونم اولین کاری که میکنه اینه .دست میذاره رو شکمش و میگه:گشنمه!

می بینی! این همه دبدبه و کبکبه واسه خاطر یه همچین موجود ابله و  ...زاده ایه(۲) که دیگه ببین بچه هاش چی می خوان از آب در بیان؟!؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱)گل : با کسر حرف اول و ضم (اضافی) حرف دوم ؛بر وزن دل

(۲)...زاده :با عرض معذرت برخی اصطلاحات رو به دلیل داشتن درصد پایین ادبیات (البته ازون لحاظ) حذف نمودیم 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سایرکس چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ب.ظ http://www.stalker.blogsky.com

{چشمک}

مهدی چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.taranombahari.blogfa.com

چی می شد اگه دروغ تو لحظه ی ما جا نداشت
چی می شد اگه دورنگی هم دیگه معنا نداشت
کاش می شد باسه هوس، رفاقتا رو نفروخت
کاش می شد صداقتو رو تن هر آینه دوخت
چرا ما آدما گاهی وقتا خیلی بد میشیم
باسه راه هم دیگه خواسته نخواسته سد میشیم
جای مرهم باسه زخم عاشقا نمک میشیم
هر کی به ما صادقه باهاش پر از کلک میشیم
دلخوش هر کی شدیم تو زرد از آب درآومدش
وقتی دلتنگی بیاد هیشکی نمیاد به دادش
ندونستیم چرا وقتی نوبت ماست دیر میشه
حرفای خوب باسه ما زخمه زبونو و تیر میشه
شایدم ما ندونستیم زندگی چه شکلیه
کی سر کاره کی نیست اصلا دنیا دست کیه
ما به هر حال می پریم بی چشمو دل بی پر وبال
ما به مشکی دل خوشیم دو رنگی ها رو بی خیال
زیبا بود وعالی امیدوارم موفق باشی
خوشحال میشم به من هم سری بزنی

سلام دوست عزیز !
مرسی که سر زدی خوشحالم کردی
وبلاگتونو دیدم فوق العاده بود ..
شعراتم خیلی قشنگن...
بازم سر بزن .
خوشحالم میکنی

براینی پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام به تو
و سلام بر بهار من

زیبایی کلامت وقتی صحبت می کنی حتی دل من رو هم آروم می کنه.
خوش به حال کسایی که تو دوستشون داری...

مرسی عزیزم !
لطف دارید شما وخوشحالم ازین که تونستم تو دل شما جایی پیدا کنم و لااقل کسی پیدا شده که از نوشته های من خوشش اومده .
اما خیلی دوست داشتم اونی که واسش نامه نوشتم وجود داشت و نامه هام رو می خوند

براینی شنبه 10 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:56 ب.ظ

می دونی مرجان کسی که من براش می میرم
ذره ای حتی ذره ای منو دوست نداره و من هم انتظاری ندارم
اما بزرگترین کسی که من می شناسمش میگه
این حق شماست که دوست داشته باشید و دوستتون داشته باشند.
تو بگو من چی کار کنم؟
من ...
خیلی حرف تو سینه هست که داره می سوزونم و هر روز کم ترم می منه.
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد
من مهربان ندارم نا مهربان من کو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد