امروز دارم به این فکر می کنم همه ی این معیارهایی که آدما واسه خودشون درست کردن ؛همه قراردادیه . هر قراردادی هم قابل فسخه. اگر نخوایم همه ی قراردادهای موجود رو فسخ کنیم حداقل توانایی اینو داریم که تغییرشون بدیم.مگه نه؟؟
میدونی یاد اون یارویی افتادم که صبح از خواب بیدار می شه و می بینه دنیا خالی شده . انقده گشته و گشته و از جستجو خسته شده.بعد ازون رفته لب یه رودخونه خوابیده و وقتی چشم باز کرده دیده مرجان شاهین بالا سرش ایستاده و داره نگاهش می کنه . بعد می فهمن که جفتشون صبح از خواب بیدار شدن و دیدن دنیا خالی شده و انقده گشتن تا به هم رسیدن. بعد عاشق هم شدن چون بجز اون دو تا کسی نیست مجبورن عاشق هم بشن . آخر نتیجه می گیرن که خدا واسه این که اون دو تا رو به هم برسونه دنیا رو خالی کرده . همین !
سلام.راستش به نظر من عالی مینویسی.اما یه چیز برای من وجود داشته و اون هم این بوده که چگونه به این نتیجه ها میرسیم؟من نمیدونم شما دارای چه مطالعلات و اندیشه ای هستید.اگز میدانستم شاید میتوانستم چون یک دوست به دیالوگی باهاتون بپردازم تا ذهن شما درگیر چیزهای دیگه ای بشه.من همیشه یک اعتقاد داشتم و اون هم این بوده که انسانهای هستند که سالها بکر و بالقوه باقی میمونند.یکی از اونها شمائید.کلمات شما کلمات عادی نیستند برای همین میگم.یک ذهن حساس پشت کلمات شما هست.این ذهن حقیقت جوست.اما دنبال راه حقیقت میگرده.
مرسی ازین که اینقدر لطف دارید.