سلام آدم برفی قشنگم!
حالت که خوبه ؟ میدونی همیشه دوست داشتم یه آدم برفی داشته باشم اما هیچوقت سعی نکردم بسازم ،چون میدونستم تنهایی از عهده اش بر نمیآم . خیلی وقتا تمام وقتم صرف این شده بود که کسی رو پیدا کنم تا با هم آدم برفی بسازیم اما برفا آب شدن و کسی نیومد.
میخواستم حرفایی رو که توی دلم مونده بود؛تو اون چشای دکمه ایت زل بزنم و بگم ، اما ..
وقتی دیدم تو لب نداری که جوابمو بدی و حتی نمیتونی قندیلی رو که زیر دماغ هویجیت زده بندازی چطور می تونی فکر کنی و جواب منو بدی یا حتی بفهمی .
راستش وقتی ته هویج رو برفای توی حیاط مون رو دیدم تزه فهمیدم اونا که تورو ساختن نیازی به فهمیدن تو نداشتن تو هم همینطور چون وقتی عکساشونو گرفتن و کلی خندیدن حتی کلاهتم بر داشتن و...
و دیگه میدونم که تو مال من هم نیستی؛ منم به آدم برفی نیازی ندارم ، که به یه آدم احتیاج دارم که نه تنها منو بفهمه بلکه بتونه دماغشو بالا بکشه !!
و تو همچنان روی پشت بومی ....
من مخالفم
این ماییم که به آدم برفی ها روح میدیم!
این درسته اما کاش اونا می تونستن دستای گرم مارو گرمتر کنن
مرسی که نظرتونو گفتید بازم سر بزنید..
سلام
نمیدونم این حرف دل شما بود یا یک داستان.
اگر داستان بود, داستان جالبی بود. اگر واقعیت داشت, چیزی شبیه داستان زندگی من بود.
به همین خاطر به دلم نشست و باعث شد تا دیگر نوشته های شما را بخوانم.
واقعا زیبا می نویسی.
با لینک موافقید؟
موفق باشید.
سلام
کاش یه آدم برفی می تونست به یه انسان بگه غصه یعنی چی
اظطراب یعنی چی ؟
(وقتی...)
کاش.