دست نوشته ها

من و شما....

دست نوشته ها

من و شما....

مرجان (داستان کوتاه)

خیلی وقت پیش یعنی تقریبا زمانی که کمی معنی جملات عربی رو درک می کردم ؛ وقت شنیدن زیارت عاشورا حال بدی داشتم ،امام حسین رو خیلی دوست داشتم اما راستش وقت شنیدن " و لعن ا... ابن مرجانه " خجالت می کشیدم و از اسم خودم خیلی بدم می اومد حتی گاهی تا حد تنفر .. اما ازین حس با کسی صحبت نمی کردم .خلاصه حال خیلی بدی بود .
تا اینکه یه روز وقتی آقا جونم زیارت عاشورا می خوندن با یه لحن خیلی عادی گفتم:(( آقا جون میشه یه چیز دیگه بخونین ؟)) با تعجب نگاهی از بالای عینک به من انداختن و پرسید :((یعنی که چی ؟ چرا؟!!!!)) و خلاصه شروع به خوندن ثواب و کرامات زیارت عاشورا کردن .منم از موقعیت کمال استفاده رو کردم و داد شکوه و گلایه از انتخاب اسمم رو گذاشتم ...
اینجا بود که آقا جون تا آخر صحبتای من هیچی نگفتن و صبر کردن تا من کاملا حرفام تموم شه . رفتن تو اتاقشون و چند لحظه بعد با قرآنشون برگشتن کنار من نشستن و منم مثل همیشه سرم رو گذاشتم روی زانوشون و شروع کردن به خوندن ...
.. نور به قبرشون بباره ! هنوزم وقتی اسم زیارت عاشورا میاد طنین صداشون تو گوشمه :(( کانهن الیاقوت والمرجان ))!

نظرات 5 + ارسال نظر
دوست شما جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:50 ب.ظ http://www.adinehbook.com

کتاب های خود را با بازاریابی اینترنتی رایگان بخرید!

براینی جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:04 ب.ظ

پس با این اوصاف اسمت رو خیلی دوست داری‌.

براینی دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:11 ب.ظ

tane darya dele tofani man
havaye sahel ------marjani----- to
mano ba zoaraghe eshghe to mibord
be onja ke hast mehmani to

مهدی چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:21 ب.ظ http://dasteneveshteha.blogsky.com

چه جالب...یاد پدربزرگام افتادم خب دوستشون داشتم واحتمال خیلی زیاد اونا هم منو خیلی دوست داشتند اما همیشه یه چیزی به اسم احترام خیلی زیاد بینمون بود که نذاشت زیاد به هم نزدیک بشیم و از این بابت هیچ وقت راضی نبودم ... نه که خاطره ای ازشون نداشته باشم اما چیزی که تو ذهنم حک شده باشه و بی اختیار یادم بیاد ندارم

نگین چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:09 ق.ظ

سلام مرجان عزیز
فردا روز تولد تو و من خوشحالم
البته سال گذشته فقط بر روی آب و باد نوشتم و تولدت رو تبریک گفتم
اما امسال خدا رو شکر اینجا می نویسم.
دوست دارم عزیز ترینم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد